توسعه سنتی شکست خورده است؛ چرا تحول دیجیتال تنها مسیر باقیمانده است؟
اقتصاد ایران در نقطهای قرار دارد که ادامه مسیرهای سنتی توسعه، نهتنها چالشهای فعلی را حل نمیکند، بلکه مشکلات ساختاری بیشتری ایجاد خواهد کرد. درحالیکه کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه با تفکر خارج از چارچوب (Out of the Box Thinking)، مسیرهای جدیدی را برای رشد اقتصادی و بهرهوری پیدا کردهاند، ما همچنان درگیر الگوهای سنتی و ناکارآمد هستیم که مبتنی بر سرمایهگذاریهای کلان، زمان طولانی و بازدهی نامطمئن است.
اما آیا در شرایط امروز کشور، چنین رویکردی هنوز کارایی دارد؟ یا باید پارادایم فکری و اجرایی خود را متحول کنیم؟
🔹 یک مثال ملموس: افزایش تولید نفت با دو رویکرد متفاوت
✅ تفکر سنتی: اگر دولت بخواهد ۱۰٪ تولید نفت را افزایش دهد، راهکار رایج چیست؟ توسعه میادین جدید نفتی، که به معنای سرمایهگذاریهای عظیم، نیاز به تجهیزات و فناوریهای گرانقیمت، زمانبر بودن اجرای پروژه و بازدهی اقتصادی بلندمدت است. اما آیا چنین رویکردی در شرایط فعلی کشور، با کمبود منابع ارزی و تحریمهای فناوری، قابل اجراست؟
✅ تفکر نوآورانه و تحول دیجیتال: اما در سطح جهانی، شرکتهای بزرگ نفتی با بهکارگیری فناوریهای دیجیتال، موفق به افزایش ۱۰ تا ۱۵ درصدی تولید در میادین موجود شدهاند، آنهم با سرمایهگذاری بهمراتب کمتر، زمان کوتاهتر و بازدهی بسیار بالاتر.
🔹 چطور؟ با استفاده از:
- مدیریت هوشمند مخازن نفتی از طریق تحلیل دادههای لحظهای
- هوش مصنوعی و اینترنت اشیا (IoT) برای بهینهسازی عملیات استخراج
- مدلهای پیشبینی و شبیهسازی دیجیتال که بهترین نقاط حفاری و تولید را تعیین میکنند
- اتوماسیون پیشرفته و سیستمهای کنترلی بلادرنگ برای کاهش اتلاف انرژی و افزایش بازدهی
این تنها یک نمونه از تغییر پارادایم در سیاستگذاری اقتصادی است که میتواند در تمام بخشهای صنعتی کشور پیادهسازی شود.
🔹 مشکل کجاست؟ چرا تحول دیجیتال صنعتی در کشور ما اتفاق نمیافتد؟
✅ ذهنیت سنتی در توسعه: هنوز در بسیاری از سطوح تصمیمگیری، توسعه اقتصادی معادل سرمایهگذاری فیزیکی و سختافزاری در نظر گرفته میشود، درحالیکه امروز، داراییهای دیجیتال، دادهها و مدلهای هوشمند، ارزشمندتر از زیرساختهای فیزیکی صرف هستند.
✅ عدم تطابق سیاستهای توسعه با واقعیتهای اقتصاد دیجیتال: هنوز در بسیاری از برنامههای کلان، اقتصاد دیجیتال بهعنوان یک بخش فرعی دیده میشود، نه بهعنوان محور اصلی رشد اقتصادی.
✅ موانع بوروکراتیک و قوانین دستوپاگیر: قوانین و مقررات فعلی، نهتنها مشوق تحول دیجیتال نیستند، بلکه در بسیاری از موارد، مانع اجرای آن میشوند.
✅ عدم مشارکت مؤثر بخش خصوصی در حکمرانی دیجیتال: بخش خصوصی که میتواند با چابکی، نوآوری و سرعت، این تحول را عملیاتی کند، در تصمیمگیریهای کلان و سیاستگذاریها نقشی ندارد.
✅ نبود مدلهای تأمین مالی نوآورانه برای حمایت از پروژههای تحول دیجیتال: مدلهای مالی کنونی، هنوز بر پایهی حمایتهای سنتی از صنایع قدیمی طراحی شدهاند و دسترسی به منابع مالی برای شرکتهای فعال در حوزه تحول دیجیتال، دشوار است.
🔹 نقش کلیدی بخش خصوصی در تحول دیجیتال صنعتی
🚨 واقعیت این است که دولت بهتنهایی نمیتواند این تحول را اجرا کند. بلکه باید مسیر را برای مشارکت حداکثری بخش خصوصی هموار کند.
✔ بخش خصوصی چابکتر است و توانایی ورود سریع و اجرای پروژههای تحول دیجیتال را دارد.
✔ نوآوری و دانش فنی در حوزههای فناوری و دیجیتال، در اختیار بخش خصوصی است، نه در نهادهای دولتی.
✔ سرمایهگذاری در زیرساختهای دیجیتال، بهجای تمرکز بر توسعه فیزیکی، باعث رشد پایدار و بهرهوری بلندمدت میشود.
✔ اجرای مدلهای جدید تأمین مالی، مانند اعتبار مالیاتی، فینتکهای صنعتی، و سرمایهگذاری خطرپذیر، نیازمند نقش فعال بخش خصوصی است.
✔ بخش خصوصی میتواند بهعنوان یک شریک استراتژیک، نهفقط در اجرا، بلکه در حکمرانی دیجیتال و سیاستگذاریهای کلان مشارکت کند.
📌 اما لازمه این تغییر رویکرد، بازتعریف نقش دولت است.
🔹 دولت چه نقشی دارد؟ تنظیمگری بلافاصله یا تنظیمگری با تأخیر؟
✅ یکی از اشتباهات رایج در سیاستگذاری این است که دولتها میخواهند قبل از شکلگیری یک بازار جدید، آن را تنظیمگری کنند.
📌 دولت نباید از ابتدا، مقررات سختگیرانه برای حوزههایی وضع کند که هنوز شکل نگرفتهاند. بلکه ابتدا باید فضا را برای رشد و توسعه بازیگران بازار باز کند و سپس، بر اساس واقعیتهای ایجادشده، اقدام به تنظیمگری کند.
📌 به همین دلیل، سیاستهای تنظیمگری دولت در حوزه تحول دیجیتال باید با مشارکت حداکثری بخش خصوصی و بر اساس دادههای واقعی از عملکرد بازار صورت گیرد.
✅ دولت باید نقش تسهیلگر و تنظیمگر هوشمند را ایفا کند، نه مانعی برای رشد فناوریهای نوین.
🔹 چه باید کرد؟ پیشنهادهای عملیاتی برای تحول دیجیتال صنعتی
✔ مشروطسازی ادامه طرحهای توسعهای و نیمهتمام صنعتی به رعایت الزامات تحول دیجیتال
✔ ایجاد مدلهای تأمین مالی نوآورانه (مانند اعتبار مالیاتی برای شرکتهای صنعتی دیجیتالشده)
✔ ایجاد بسترهای حمایتی برای ورود فناوریهای جدید به صنایع و حذف موانع بوروکراتیک
✔ اجرای پروژههای مشخص و مسئلهمحور با همکاری دولت و بخش خصوصی، با تمرکز بر حل مشکلات کلیدی اقتصادی در کوتاهترین زمان ممکن
✔ پذیرش این واقعیت که توسعه فیزیکی صرف دیگر پاسخگو نیست و باید مدلهای نوین توسعه را به رسمیت شناخت
🔹 نتیجهگیری؛ اقتصاد دیجیتال صنعتی، نه یک گزینه بلکه یک ضرورت است!
با تفکر سنتی، بسیاری از اهداف اقتصادی در شرایط فعلی کشور غیرقابل تحقق است، اما با تفکر تحول دیجیتال، میتوان همین اهداف را در زمان کوتاه، با سرمایه کمتر و بازدهی بالاتر محقق کرد.
بخش خصوصی آماده است که در چارچوب پروژههای مشخص، مسائل کلیدی کشور را حل کند، اما این مسیر نیازمند تغییر رویکرد سیاستگذاران و پذیرش مدلهای جدید توسعه است.
امروز بیش از هر زمان دیگری، نیازمند تغییر در شیوه تصمیمگیری، اجرای پروژهها و تعامل میان دولت و بخش خصوصی هستیم. این تغییر، نهتنها یک فرصت، بلکه یک ضرورت است!
سؤال اینجاست: آیا دولت و ارکان نظام، آماده هستند که تفکر توسعه را تغییر دهند و بخش خصوصی را بهعنوان بازوی اصلی تحول دیجیتال بپذیرند؟ یا همچنان در مسیر سنتی باقی خواهیم ماند؟